نگاهی به بیانیه 16 ماده ای شورای موسوم به شورای ملی
احمد تبریزی احمد تبریزی

 

 

12 بهمن 1391

 

با ادعای خلاصی مردم ایران از بحران موجود ، عده ای از ایرانی ها که تعداد و هویت شان مشخص نشده و تنها نام رضا، فرح و یاسمین پهلوی در مواردی برجسته تر شده است  ، قطعنامه ای در 16 ماده به تصویب رسانده که ذیلا ملاحظاتی درباره ی چند بند از این قطعنامه نوشته می شود و بر خواننده ی محترم است که حدیث مفصل تری از این مجمل بخواند .

تعهد و پایبندی به اعلامیه جهانی حقوق بشر ، مصوبه دهم دسامبر 1948 ، کنوانسیون ها و میثاق های آن ، برابر حقوقی تمامی شهروندان ایرانی بدون لحاظ وابستگی قومی ، مذهبی و ... لغو مجازات اعدام و شکنجه ، آزادی مطبوعات و هر نوع تشکل سیاسی – فرهنگی ، قبول نوعی فدرالیزم در ایران ، تفکیک قوا و سائر مسائل .

در نگاه اول به این موارد ، کسی به طور طبیعی مخالفتی با آن نمی تواند داشته باشد و اما عیب قضیه از نگاه دنیا دیده ای مانند اینجانب در آن است که یکی از برگزار کنندگان اصلی این مجموعه ی فعلا نامعین - نامعین از نظر کیفی و کمی – رضا پهلوی بوده است.

هر انسانی می تواند متحول شود و با پشت کردن به گذشته خوب یا بد خود مواضع جدیدی داشته باشد که مسلما پهلوی ها هم ممکن است از این قاعده مستثنا نباشد و البته هر انسان خوش بین و مثبت اندیشی مانند نویسنده این مطالب کوتاه ، با ملاحظه اولیه بیانیه و بدون توجه به مثل معروف : "صورتی در زیر دارد آن چه در بالاستی" و مشاهده این که این شاهزاده بدین درجه متحول شده ، خوشحال می شود و حتی آن را به عنوان یکی از معجزات قرن 21 قبول می کند ولی موشکافانه که به مسئله نگریسته می شود ، این خوشحالی دمی بیش پایدار نمی ماند و چرا ؟

رضا پهلوی به خوبی می داند که پدر و پدر بزرگش ناقض تمامی مواردی بودند که اینک او خود را به عنوان متعهد به اجرای آن ها می داند ( شکنجه و قتل های آشکار و نهان ، ترور های خیابانی و قتل عام تاریخی مردم آذربایجان در روز های آذر 1325 ، عضویت در سازمان های تحت امر ناتو ، اقدامات عملی برای هم پیمانی با هیتلر ، شرکت در سرکوب مردم ظفار ، ویتنام و ... ) از جمله اعمالی است که بر کارنامه پدر و پدر بزرگ نامبرده حک شده است.

ولی آیا کسی دیده و یا شنیده که این شاهزاده حرفی نازک تر از دسته ی گل و در تقبیح این جنایت اسلاف خود گفته باشد ؟ مسلما جواب منفی است و بدتر این که ایشان مکررا بوجد چنین پدر و پدر بزرگی افتخار هم کرده است !

میزان صداقت این شاهزاده و مادر و اقوامش تنها در نقد شفاف عملکرد گذشته حاکمیت این خاندان و دلیل میل به دموکراسی را شرح دهد ، سنجیده می شود و مهم تر این که عملا ثابت کند که فریبی در کار نیست و او و همراهانش عشق وطن و مردم ایران پیدا کرده و نتیجتا به "یک شاهزاده دموکراتیک ! تبدیل شده است و گرنه ما مردم ایران موظف به آزمودن خاندانی که 57 سال آن را آزموده ایم نیستیم و هنوز هم قسمت مهم تشکیلات بزرگ فعلی جامعه از دستاورد های حکومت پهلوی بر باد دهنده مشروطه می دانیم.

دیگر این که رضا پهلوی به عنوان فرزند ارشد ذکور محمد رضا شاه سهم شیری را از ده ها میلیارد دلاری که پدرش به غرب منتقل کرده به دست آورده و شرط اعتقاد عملی به مفاد این قطعنامه بازگرداندن این سهم شیر به مردم ایران است و گرنه رطب خورده کی تواند منع رطب کند ؟

اگر ایشان (رضا پهلوی)به درستی این اعتقاد را دارند که بازگرداندن این اموال تاراج شده باعث تصاحب آن به دست جمهوری اسلامی است و هیچ اثری بر اقتصاد کشور و بهبود حال عامه ندارد ، می تواند آن را به عنوان امانت مردم ایران تحویل سازمان ملل متحد و ... بدهد تا این سازمان در مراجعه به افکار عمومی مردم ایران ، نحوه اعاده بهینه آن به ملت را روشن می سازد .

 

 


March 3rd, 2013


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل بین المللی